در نخستین روز تیرماه امسال، ماموران پلیس تهران در جریان مرگ مشکوک جوانی 30 ساله در بیمارستان شهید لبافینژاد قرار گرفتند و برای بررسی موضوع راهی محل حادثه شدند. پدر مرد جوان در تحقیقات اولیه به ماموران گفت: پسرم در یک آژانس تاکسیتلفنی کار میکرد اما روز قبل صاحب آژانس با من تماس گرفت و گفت که حال او در محل کارش بد شده است. برای همین به آنجا رفتم و متوجه شدم که پسرم لحظاتی قبل با مرد جوانی درگیر شده بود و این مرد بعد از اینکه با مشت ضربهای به سر او کوبیده، سوار موتور خود شده و محل را ترک کرده بود.
وی ادامه داد: بعد از اینکه از ماجرا با خبر شدم، پسرم را به بیمارستان انتقال دادم و با انجام معاینات اولیه، وضعیت او رضایتبخش اعلام و او از بیمارستان مرخص شد اما یک روز بعد دوباره حال پسرم بد شد و این بار او سرگیجه و تهوع داشت. برای همین دوباره وی را به بیمارستان بردیم اما اقدامات پزشکی اثر نکرد و پسرم جان خود را از دست داد. از آنجا که بررسیها نشان میداد دلیل مرگ پسر جوان وارد آمدن ضربه به سرش است، به دستور بازپرس ویژه قتل تهران تحقیقات برای شناسایی و دستگیری عامل جنایت شروع شد.
ماموران در نخستین اقدام راهی محل کار مقتول شدند و به پرسوجو از همکاران او پرداختند. یکی از شاهدان گفت: ساعت 9:30 صبح بود و مقتول در بیرون از آژانس مشغول تمیز کردن خودرواش بود تا نوبتش برای رفتن به سرویس برسد. در همین هنگام مرد موتورسواری با دیدن او در کنارش توقف کرد و با صدای بلند گفت: طلب ما را کی میخواهی بدهی؟ حرفهای مرد موتورسوار طوری بود که باعث عصبانیت پسر جوان شد و آنها بعد از جر و بحثی کوتاه، گلاویز شدند. در همین هنگام مرد موتورسوار با مشت به سر و صورت مقتول زد و وقتی او نقش بر زمین شد، سوار بر موتورسیکلتش محل را ترک کرد.
با اطلاعاتی که همکاران قربانی در اختیار پلیس قرار داده بودند، تحقیقات برای دستگیری عامل جنایت ادامه یافت. بعد از چند روز ماموران موفق شدند این مرد را شناسایی و او را در صبح 27 تیرماه دستگیر کنند. متهم پس از انتقال به اداره آگاهی منکر درگیری با مقتول شد اما وقتی شاهدان او را شناسایی کردند، لب به اعتراف گشود و گفت: حدود 2سال قبل، زمانی که مقتول ویزیتور یک شرکت پخش موادغذایی بود، من مغازه داشتم و با هم حساب و کتاب داشتیم. یک روز که حسابها را بررسی میکردم، به این نتیجه رسیدم که از وی 90هزار تومان طلب دارم. برای همین با او تماس گرفتم اما وی حرف مرا قبول نکرد. بعد از آن ارتباط ما قطع شد تا اینکه روز حادثه، زمانی که سوار موتورسیکلتم در راه مغازه بودم، او را اتفاقی دیدم.
بعد به خاطر اختلاف حسابی که با هم داشتیم، حرفهایی به او زدم که باعث ناراحتیاش شد. به خاطر همین بود که بین ما مشاجره و بعد درگیری رخ داد و من چند ضربه به سر و صورتش زدم اما دعوای ما در حد یک دعوای معمولی بود و به هیچ وجه فکر نمیکردم که این درگیری منجر به قتل یک نفر شود.سرهنگ حاجیزاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران، با اشاره به این خبر گفت: تحقیقات در مورد ابعاد این پرونده در اداره دهم پلیس آگاهی همچنان ادامه دارد اما آنچه در این پرونده حائز اهمیت است اینکه بسیاری از مردم تصور میکنند قتل یا جرایم سنگین دیگر حتماً توسط آدمهای شرور و خطرناک صورت میگیرد. درحالیکه تجربه پلیسی نشان میدهد حتی یک درگیری معمولی یا یک ضربه به ظاهر معمولی به نقاط حساس بدن طرف مقابل هم میتواند او را از پای درآورد. پس به شهروندان توصیه میشود از درگیری و دعوا خودداری کنند و در مواقع لزوم از پلیس کمک بگیرند.